چون غنچۀ گل، به خویش پیچید، علی
دامن ز سرای خاک، برچید علی
با کعبه وداع آخرین بود و حسین
چون اهل حرم، کعبه غمین بود و حسین
عمری به جز مرور عطش سر نکردهایم
جز با شرابِ دشنه گلو تر نکردهایم
قرآن که کلام وحده الا هوست
آرامش جان، شفای دلها، در اوست
بر دامن او، گردِ مدارا ننشست
سقّا، نفسی ز کار خود وا ننشست
چه جانماز پی اعتكاف بر دارد
چه ذوالفقار به عزم مصاف بر دارد