دستی كه طرح چشم تو را مست میكشید
صد آسمان ستاره از آن دست میكشید
سنگها آینهها نام تو را میخوانند
اهل دل، اهل صفا، نام تو را میخوانند...
اهل دل را شد نصیب از لطف جانان، اعتکاف
فیض حق باشد برای هر مسلمان، اعتکاف
مسیح، خوانده مرا، وقت امتحان من است
زمان، زمانِ رجزخوانی جوان من است
با اشک تو رودها درآمیختهاند
از شور تو محشری بر انگیختهاند
باز گویا هوای دل ابریست
باز درهای آسمان باز است
به دست غیر مبادا امیدواری ما
نیامدهست به جز ما کسی به یاری ما
غم با نگاه خیس تو معنا گرفته
یک موج از اشک تو را دریا گرفته
من و این داغ در تکرار مانده
من و این آتش بیدار مانده