خورشید، گرمِ دلبری از روی نیزهها
لبخند میزند سَری از روی نیزهها
دلی كه خانۀ مولا شود حرم گردد
كز احترام علی كعبه محترم گردد
ای مشعل دانش از تو روشن
وی باغ صداقت از تو گلشن
کیست این مردی که رو در روی دنیا ایستاده؟
در دل دریای دشمن بیمحابا ایستاده؟
آتش چقدر رنگ پریدهست در تنور
امشب مگر سپیده دمیدهست در تنور؟
آگه چو شد از حالت بیماری او
دامن به کمر بست پیِ یاری او