وقتی در خانۀ علی میلرزد
دنیا به بهانۀ علی میلرزد
قصد کجا کرده یل بوتراب؟
خُود و سپر بسته چرا آفتاب؟
نشان در بینشانیهاست، پس عاشق نشان دارد
شهید عشق هر کس شد مکانی لامکان دارد
الا رفتنت آیۀ ماندن ما
که پیچیده عطر تو در گلشن ما
آبی برای رفع عطش، در گلو نریخت
جان داد تشنهکام و به خاک آبرو نریخت
پیغمبر درد بود و همدرد نداشت
از کوفه بهجز خاطرهای سرد نداشت