یاد تو گرفته قلبها را در بر
ماییم و درود بر تو ای پیغمبر
تیر نگذاشت که یک جمله به آخر برسد
هیچکس حدس نمیزد که چنین سر برسد
سر نهادیم به سودای کسی کاین سر از اوست
نه همین سر که تن و جان و جهان یکسر از اوست...
فرخنده پیکریست که سر در هوای توست
فرخندهتر سریست که بر خاک پای توست
گر بسوزیم به آتش همه گویند سزاست
در خور جورم و از فضل توام چشم عطاست
همهٔ حیثیت عالم و آدم با توست
در فرات نفسم گام بزن، دم با توست