وقتی در خانۀ علی میلرزد
دنیا به بهانۀ علی میلرزد
تیر نگذاشت که یک جمله به آخر برسد
هیچکس حدس نمیزد که چنین سر برسد
دشمن که به حنجر تو خنجر بگذاشت
خاموش، طنین نای تو میپنداشت
همهٔ حیثیت عالم و آدم با توست
در فرات نفسم گام بزن، دم با توست
هر چند قدش خمیده، امّا برپاست
چندیست نیارمیده، امّا برپاست