چون غنچۀ گل، به خویش پیچید، علی
دامن ز سرای خاک، برچید علی
با کعبه وداع آخرین بود و حسین
چون اهل حرم، کعبه غمین بود و حسین
گفت رنجور دلش از اثر فاصلههاست
آن که دلتنگ رسیدن به همه یکدلههاست
نشان در بینشانیهاست، پس عاشق نشان دارد
شهید عشق هر کس شد مکانی لامکان دارد
شکست باورت، ای کوه! پشت خنجر را
نشاند در تب شک، غیرت تو باور را
الا رفتنت آیۀ ماندن ما
که پیچیده عطر تو در گلشن ما
راضی به جدايی از برادر نشده
با چند اماننامه کبوتر نشده
بر دامن او، گردِ مدارا ننشست
سقّا، نفسی ز کار خود وا ننشست