چون غنچۀ گل، به خویش پیچید، علی
دامن ز سرای خاک، برچید علی
با کعبه وداع آخرین بود و حسین
چون اهل حرم، کعبه غمین بود و حسین
درختان را دوست میدارم
که به احترام تو قیام کردهاند
ای رهنمای گم شدگان اِهْدِنَا الصِّراط
وی نور چشم راهروان اِهْدِنَا الصِّراط
در دل شب خبر از عالم جانم کردند
خبری آمد و از بیخبرانم کردند
عاشقی در بندگیها سربهراهم کرده است
بینیاز از بندگان، لطف الاهم کرده است
چو موج از سفر ماهتاب میآید
از آب و آینه و آفتاب میآید
پرتوی از مهر رویت در جهان انداختی
آتشی در خرمن شوریدگان انداختی
خم ابروی تو محراب رکوع است و سجودم
بیخيال تو نباشد نه قيامم نه قعودم
بر دامن او، گردِ مدارا ننشست
سقّا، نفسی ز کار خود وا ننشست
ز هرچه غير يار اَسْتغفرالله
ز بودِ مستعار استغفرالله
ازل برای ابد ملک لایزالش بود
چه فرق میکند آخر، که چند سالش بود