میگوید از شکستن سرو تناورش
این شیرزن که مثل پدر، مثل مادرش...
چون غنچۀ گل، به خویش پیچید، علی
دامن ز سرای خاک، برچید علی
با کعبه وداع آخرین بود و حسین
چون اهل حرم، کعبه غمین بود و حسین
دستی كه طرح چشم تو را مست میكشید
صد آسمان ستاره از آن دست میكشید
از هالۀ انتظار، خواهد آمد
بر خورشیدی سوار خواهد آمد
زنی شبیه خودش عاشق، زنی شبیه خودش مادر
سپرده بر صف آیینه دوباره آینهای دیگر
هرچند نفس نمانده تا برگردیم
با این دل منتظر، کجا برگردیم؟
بر دامن او، گردِ مدارا ننشست
سقّا، نفسی ز کار خود وا ننشست
گاهی اگر با ماه صحبت کرده باشی
از ما اگر پیشش شکایت کرده باشی