امروز دلتنگم، نمیدانم چرا! شاید...
این عمر با من راه میآید؟ نمیآید؟
به واژهای نکشیدهست منّت از جوهر
خطی که ساخته باشد مُرکّب از باور
وقتی خدا بنای جهان را گذاشته
در روح تو سخاوت دریا گذاشته
ای آنکه نیست غیر خدا خونبهای تو!
خونِ سرشکستهٔ من رونمای تو
سرت بر نیزه خواهد رفت در اوج پریشانی
عروجت را گواهی میدهد این سِیْر عرفانی