روز، روز نیزه و شمشیر بود
ظهر داغ خون و تیغ و تیر بود
دین را حرمیست در خراسان
دشوار تو را به محشر آسان
ای تا به قیامت علم فتح تو قائم
سلطان دو عالم، علی موسی کاظم
سلامٌ علی آل طاها و یاسین
سلامٌ علی آل خَیرِ النَّبِیِّین
در کالبد مرده دمد جان چو مسیحا
آن لب که زمینبوسی درگاه رضا کرد
جاده و اسب مهیاست بیا تا برویم
کربلا منتظر ماست بیا تا برویم
شب در سکوت کوچه بسی راه رفته بود
امواج مد واقعه تا ماه رفته بود