قصد کجا کرده یل بوتراب؟
خُود و سپر بسته چرا آفتاب؟
عمری به جز مرور عطش سر نکردهایم
جز با شرابِ دشنه گلو تر نکردهایم
آقا سلام بر تو و شام غریب تو
آقا سلام بر دل غربت نصیب تو
گرچه تا غارت این باغ نماندهست بسی
بوی گل میرسد از خیمۀ خاموش کسی
تو را در کجا، در کجا دیده بودم؟
تو را شاید آن دورها دیده بودم...
جاده و اسب مهیاست بیا تا برویم
کربلا منتظر ماست بیا تا برویم
پیغمبر درد بود و همدرد نداشت
از کوفه بهجز خاطرهای سرد نداشت