این روزها حس میکنم حالم پریشان است
از صبح تا شب در دلم یکریز باران است
هنوز طرز نگاهش به آسمان تازهست
دو بال مشرقیاش با اُفق هماندازهست
ای خوانده سرود عشق را با لب ما
وی روح دمیده در تن مکتب ما
مسافری که همیشه سر سفر دارد
برای همسفران حکم یک پدر دارد