خیمهها محاصرهست تیغهاست بر گلو
دشنههاست پشتِ سر، نیزههاست پیشِ رو
این عطر دلانگیز که از راه رسیده
بخشیده طراوات به دل و نور به دیده
آه ای بغض فروخورده كمی فریاد باش
حبس را بشكن، رها شو، پر بكش، آزاد باش
غمگین مباش ای همنفس که همدمی نیست
عشق علی در سینهات جرم کمی نیست
پرپر شدید، باغ در این غم عزا گرفت
پرپر شدید و باز دل غنچهها گرفت