گریه بود اولین صدا، آری!
روز اول که چشم وا کردیم
حق میشود انکار و من انگار نه انگار
منصور سرِ دار و من انگار نه انگار
به این آتش برس، هیزم مهیا کن، مهیاتر
گلستانیم ما، در آتش نمرود، زیباتر
جاری استغاثهها ای اشک!
وقت بر گونهها رها شدن است
پیکار علیه ظالمان پیشهٔ ماست
جان در ره دوست دادن اندیشهٔ ماست