با اینکه دم از خطبه و تفسیر زدی
در لشکر ابن سعد شمشیر زدی
ای مانده به شانههایتان بار گران
ای چشم به راهتان دمادم نگران
گمان بردی نوای نای و بانگ تار و چنگ است این
تو در خواب و خیال بزمی و... شیپور جنگ است این
نشست یک دو سه خطّی مرا نصیحت کرد
مرا چو دوست به راه درست دعوت کرد