چه حرفهای زلالی که رودهای روانند
چه نورها، چه سخنها که با تو در جریانند
الهی به شور قیام حسین
به فریاد سرخ و پیام حسین
میخواستم بیای با گلای انار
برات کوچهها رو چراغون کنم
مهمون از راه اومده شهر شده آماده
بازم امشب تو حرم غلغله و فریاده
دوباره سرخه تموم دفترم
داره خون از چشای قلم میاد
دارد از جایی بشارتهای پنهان میدهد
بیشتر نهج البلاغه بوی قرآن میدهد
دل جام بلی ز روی میل از تو گرفت
تأثیر، ستارهٔ سهیل از تو گرفت
چو بر گاه عزّت نشستی امیرا
رأیت نعیماً و مُلکاً کبیرا
اینان که به شوق تو بهراه افتادند
دلسوختگان صحن گوهرشادند
امام رو به رهایی عمامه روی زمین
قیامتی شد ـ بعد از اقامه ـ روی زمین