پیوسته نماز در قیام است حسین
هفتاد و دو حج ناتمام است حسین
باید که برای تو سرِ دار بمیرم
یکباره به پایت صد و ده بار بمیرم
کوچههامان پر از سیاهی بود
شهر را از عزا درآوردند
مرد خرمافروش در زندان، راوی سرنوشت مختار است
حرفهایی شنیدنی دارد، سخنانش کلید اسرار است
طبع و سخن و لوح و قلم گشته گهربار
در مدح گل باغ علی، میثم تمار
شام تو پر از نور سحرگاهی شد
خورشید خدا به سوی تو راهی شد
چون نخل، در ایستادگی، خفتن توست
دل مشتری شیوۀ دُرّ سفتن توست