رسیده از سفر عشق، نوبر آورده
تبرکی دو سه خط شعر بیسر آورده
صدای جاری امواج، زیر و بم دارد
که رودخانه همین است، پیچ و خم دارد
سر در بغل، باید میان جاده باشی
پیش از شهادت هم به خون افتاده باشی
ای تیغ! سرسنگین مشو با ما سبکسرها
دست از دل ما برمدارید آی خنجرها!
دوری تو را بهانه کردن خوب است
شکوه ز غم زمانه کردن خوب است