در نالۀ ما شور عراقی ماندهست
در خاطره یک باغ اقاقی ماندهست
سر تا به قدم عشق و ارادت بودی
همسنگر مردی و رشادت بودی
در خاک دلی تپنده باقی ماندهست
یک غنچۀ غرق خنده باقی ماندهست
کو خیمۀ تو؟ پلاک تو؟ کو تَنِ تو؟
کو سیمای خدایی و روشنِ تو؟
باز در سوگ عزیزی اشکها همرنگ خون شد
وسعت محراب چون باغ شقایق لالهگون شد
آشفته كن ای غم، دل طوفانی ما را
انكار كن ای كفر، مسلمانی ما را
با گوشۀ شالت پر پروانهها را جمع کردی
گرد و غبار کاشی صحن و سرا را جمع کردی
غسل در خون زده احرام تماشا بستند
قامت دل به نمازی خوش و زیبا بستند