شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

لحظۀ واپسين

مهر شكست تا ابد حک شده بر جبينتان
كوچ كنيد غاصبان! جانب سرزمينتان

كودک غزه را اگر در دل خواب كشته‌ايد
خورده ترک ز آه او گنبد آهنينتان

كوچ كنيد صف به صف چون كه نشسته هر طرف
مرگ در انتظارتان حادثه در كمينتان

رو به ديار خود كنيد ای به عبث نشستگان!
تا سر پاست اسبتان تا نشكسته زينتان

خيره‌سری‌ست كارتان دربه‌دری‌ست بارتان
حيله‌گری‌ست يارتان بدگهری‌ست دینتان..

مرد ظفر كه نيستيد اهل خطر كه نيستيد
هست حريف طفل و زن، غيرت آتشينتان؟!..

دل بكنيد زين سرا ورنه به روز ماجرا
نيست به خاک قدس جز فاجعه هم‌نشينتان..

يا به همين زبان خوش پس بدهيد قدس را
يا كه رسد دمی دگر لحظۀ واپسينتان!