صدای بال ملائک ز دور میآید
مسافری مگر از شهر نور میآید؟
کودکی سوخت در آتش به فغان، هیچ نگفت
مادری ساخت به اندوه نهان، هیچ نگفت
یا شب افغان شبی یا سحر آه سحری
میکند زین دو یکی در دل جانان، اثری
شکست باورت، ای کوه! پشت خنجر را
نشاند در تب شک، غیرت تو باور را