علی را ذاتِ ایزد میشناسد
اَحد را درکِ احمد میشناسد
مهمون از راه اومده شهر شده آماده
بازم امشب تو حرم غلغله و فریاده
روزی شعر من امشب دو برابر شده است
چون که سرگرم نگاه دو برادر شده است
ساحت قدس تو ای آینۀ «آیۀ نور»
هست سرچشمۀ آگاهی و شیدایی و شور
ذكر پابوس شما از لب باران میریخت
ابر هم زير قدمهای شما جان میريخت
روح والای عبادت به ظهور آمده بود
یا که عبدالله در جبههٔ نور آمده بود؟