شده عالم منور از جلوات محمدی
به جمال جمیل او صلوات محمدی
خط به خط احبار در تورات، سرگردان تو
راهبان هر واژه در انجیل، بیسامان تو
پر میکشند تا به هوای تو بالها
گم میشوند در افق تو خیالها
زمان از لحظۀ آغاز او چیزی نمیداند
زمین از کهکشان راز او چیزی نمیداند
تو آمدی و بهشت برین مکه شدی
امان آمنه بودی امین مکه شدی
ابرازِ دوستی، به حقیقت زیارت است
آری مرامِ اهل محبت، زیارت است
مگر در ساعت رفتن دلم جا مانده بود اینجا؟
که از پی کفشدارانش مرا خواندند زود اینجا
کنار پنجرهفولاد، گریه مغتنم است
در این حریم برای تو گریه محترم است
السلام ای وارث نوح و خلیل!
ای جلال و جلوۀ رب جلیل!
سلام بر تو که سلطانِ مُلکِ عشق، رضایی
سلام بر تو که مقبولِ آستان خدایی
با آنکه دلم شکستۀ رنج و غم است
در راه زیارت تو، ثابتقدم است
اوقات شریف ما به تکرار گذشت
مانند همیشه کار از کار گذشت
شب بود و بارگاه تو چون خرمنی ز نور
میریخت در نگاه زمین آبشار طور
دمی با آه خلوت کن، بگیر ای دل جلا اینجا
بیا سبقت بگیر از خلق، با رنگ خدا اینجا
تا با حرم سبز تو خو میگیرم
در محضر چشمت آبرو میگیرم
معراج تکلم است امشب، صلوات
ذکر لب مردم است امشب: صلوات
جانبخشتر ندیده کسی از تبسمت
جان جهان! فدای سلامٌ علیکمت
به سویت آمدهام جذبهای نهان با من
چه کردهای مگر ای شور ناگهان! با من؟
باران میآمد با دعای دستهایت
در دشت میرویید گل از ردّ پایت
زهی بهار که از راه میرسد، اینبار
که ذکر نعت رسول است بر لب اشجار
فکر کردند که خورشید مکدر شده است
کوثری دیده و گفتند که ابتر شده است
تا نگردیدهست خورشید قیامت آشکار
مشتِ آبی زن به روی خود، ز چشمِ اشکبار
امشب شکوه عشق جهانگیر میشود
روح لطیف عاطفه تصویر میشود