ای قدر تو بر مردم دنیا پنهان
چون گوهر در سینۀ دریا پنهان
ای آینهدار پنج معصوم!
در بحر عفاف، دُرّ مکتوم
با کلامُ اللهِ ناطق همکلام!
ای سکینه! بر کراماتت سلام!
حال ما در غم عظمای تو دیدن دارد
در غمِ تشنگیات اشک چکیدن دارد
ای مرهم زخم دل و غمخوار پدر!
هم غمخور مادری و هم یار پدر
بهار آسمان چارمینی
غریب امّا، امامت را نگینی
بر درگهی سلام که ذلت ندیده است
آن را خدا چو عرش عزیز آفریده است
ماهی که یادگار ز پنج آفتاب بود
بر چهرهاش ز عصمت و عفت نقاب بود
ای صبر تو چون كوه در انبوهی از اندوه
طوفانِ برآشفتهٔ آرام وزیده