ناگاه دیدم آن شب، در خواب کربلا را
نیهای خشکنای صحرای نینوا را
چشمهچشمه میجوشد خون اطهرت اینجا
کور میکند شب را، برق خنجرت اینجا
ماه غریب جادّهها، همسفر نداشت
شب در نگاه ماه، امید سحر نداشت
اگرچه مادر تو، دختر پیمبر نیست
کسی حسینِ علی را چنین برادر نیست