دمید گرد و غبار سپاهیان سحر
گرفت قلعۀ شب را طلیعۀ لشکر
تا نام تو را دلم ترنّم کردهست
با یاد تو، چون غنچه تبسّم کردهست
در عشق، رواست جاننثاری کردن
حق را باید، همیشه یاری کردن
این قلبِ به خون تپیده را دریابید
این جانِ به لب رسیده را دریابید
برخیز اگر اهل غم و دردی تو
باید که به اصل خویش برگردی تو
در راه امام حق علمداری کن
ای پیرو مرتضی علی! کاری کن
در ماه خدا که فصل ایمان باشد
باید دل عاشقان، گلافشان باشد