صدای کربوبلای حسین میآید
به هوش باش، صدای حسین میآید
بگو چه بود اگر خواب یا خیال نبود؟!
که روح سرکش من در زمان حال نبود
آورده است بوی تو را کاروان به شام
پیچیده عطر واعطشای تو در مشام
اذان میافکند یکباره در صحرا طنینش را
و بالا میزند مردی دوباره آستینش را
عصر تاسوعاست ای نقّاش فردا را نکش
صبح دریا را کشیدی ظهر صحرا را نکش
این محبّت آسمانی است یا زمینی است؟
این کشش فقط خیالی است یا یقینی است؟
هلا! در این کران فقط به حُر، امان نمیرسد
که در کنار او به هیچکس زیان نمیرسد
این روزها پر از تبِ مولا کجاییام
اما هنوز کوفهای از بیوفاییام