به زیر تیغ نداریم مدعا جز تو
شهید عشق تو را نیست خونبها جز تو
او غربت آفتاب را حس میکرد
در حادثه، التهاب را حس میکرد
کجاست زندهدلی، کاملی، مسیحدمی
که فیض صحبتش از دل بَرَد غبارِ غمی
مهمان ضیافت خطر هیچ نداشت
آنگاه که میرفت سفر هیچ نداشت
خونین پَر و بالیم؛ خدایا! بپذیر
هرچند شکستهایم، ما را بپذیر
دلم امسال سامرّایی است و عید غمگین است
میان سفره «سامرّا» نماد هفتمین سین است
آیینه و آب، حاصل یاد شماست
آمیزۀ درد و داغ، همزاد شماست
کی رفتهای ز دل که تمنا کنم تو را
کی بودهای نهفته که پیدا کنم تو را