خورشید! بتاب و برکاتی بفرست
ای ابر! ببار آب حیاتی بفرست
ای لوای تو برافراشته بر قلّۀ نور
کرده نور رُخَت از پردۀ ابهام، عبور
از سمت مدینه خبر آورد نسیمی
تا مژده دهد آمده مولود عظیمی
ای در منای عشق خدا جانفدا حسین
در پیکر مبارزه خون خدا حسین
به باران فکر کن... باران نیاز این بیابان است
ترکهای لب این جاده از قحطی باران است
نه از لباس کهنهات نه از سرت شناختم
تو را به بوی آشنای مادرت شناختم