باید برای درک حضورش دعا کنیم
خود را از این جهان خیالی جدا کنیم
انگار که این فاصلهها کم شدنی نیست
میخواهم از این غم نسرایم، شدنی نیست
سر و پای برهنه میبرند آن پیر عاشق را
که بر دوشش نهاده پرچم سوگ شقایق را
الهی به مستان میخانهات
به عقلآفرینان دیوانهات
هوای بام تو داریم ما هواییها
خوشا به حال شب و روز سامراییها