قصد کجا کرده یل بوتراب؟
خُود و سپر بسته چرا آفتاب؟
این همه آیینگی از انعکاس آه کیست؟
چشمهها در رودرود غصۀ جانکاه کیست؟
دوباره شهر پر از شور و شوق و شیداییست
دوباره حال همه عاشقان تماشاییست
بر خاکی از اندوه و غربت سر نهادهست
بر نیزهٔ تنهایی خود تکیه دادهست