شب شاهد چشمهای بیدار علیست
تاریخ در آرزوی تکرار علیست
سوختی آتش گرفت از سوز آهت عالمی
آه بین خانۀ خود هم نداری محرمی
دیدیم در آیینۀ سرخ محرمها
پر میشوند از بیبصیرتها، جهنمها
میداد نسيم سحری بوی تنت را
از باد شنيدم خبر آمدنت را
دل اگر تنگ و جان اگر خستهست
گاه گاهی اگر پریشانیم