بایست، کوه صلابت میان دورانها!
نترس، سرو رشید از خروش طوفانها!
در شور و شر حجاز تنهاست علی
در نیمهشبِ نماز تنهاست علی
گفته بودی که به دنیا ندهم خاک وطن را
بردهام تا بسپارم به دم تیر بدن را
آن جانِ جهانِ جود برمیگردد
ـ بر اجدادش درود ـ برمیگردد
در این سیلی پیامی آشکار است
که ما را باز با این قوم کار است
کی میشود شبیهِ تو پیدا؟ علی علی
بعد از تو خاک بر سر دنیا، علی علی
خوشا سری که سرِ دار آبرومند است
به پای مرگ چنین سجدهای خوشایند است
پرواز آسمانی او را مَلک نداشت
ماهی که در اطاعت خورشید شک نداشت
آه ای بغض فروخورده كمی فریاد باش
حبس را بشكن، رها شو، پر بكش، آزاد باش
ازل برای ابد ملک لایزالش بود
چه فرق میکند آخر، که چند سالش بود