باز جاریست خیابان به خیابان این شور
همقدم باز رسیدیم به میدان حضور
آفتابی شدی و چشمانت
آسمان آسمان درخشیدند
در خودم مانده بودم و ناگاه
تا به خود آمدم مُحرّم شد
شب به شب ماه به یاد لب عطشان حسین
میکشد آه به یاد لب عطشان حسین
ای هلالی که تماشای رخت دلخواه است
هله ای ماه! خدای من و تو الله است
ای آسمان به راز و نیازت نیازمند
آه ای زمین به سوز و گدازت نیازمند
آمدی و دل ما بردی و رفتی ای ماه!
با تو خوش بود سحرهای «بِکَ یا الله»
هیچکس اینجا نمیفهمد زبان گریه را
بغض میگیرد ز چشمانم توان گریه را
یک ماه جرعه جرعه تو را یاد کردهایم
دل را به اشتیاق تو آباد کردهایم
رسید جمعهٔ آخر سلام قدس شریف
سلام قبلهٔ صبر و قیام، قدس شریف