چون گنج، نهان کن غم پنهانی خویش
منما به کسی بی سر و سامانی خویش
ای حرمت قبلۀ مراد قبایل!
وی که بوَد قبله هم به سوی تو مایل
با ظلم بجنگ، حرف مظلوم این است
راهی که حسین کرده معلوم این است
موسایی و صد جلوه به هر طور کنی
هر جا گذری، حکایت از نور کنی
هر کس به سایۀ تو دو رکعت نماز کرد
با یک قنوت هر چه گره داشت، باز کرد
از کوی تو ای قبلۀ عالم! نرویم
با دست تهی و دل پُر غم نرویم
سال جدید زیر همین گنبد کبود
آغاز شد حکایتمان با یکی نبود
دنیا به دور شهر تو دیوار بسته است
هر جمعه راه سمت تو انگار بسته است
از «الف» اول امام از بعد پیغمبر علیست
آمر امر الهی شاه دینپرور علیست
این شنیدم که چو آید به فغان طفل یتیم
افتد از نالۀ او زلزله بر عرش عظیم
عمریست که دمبهدم علی میگویم
در حال نشاط و غم علی میگویم
گل بر من و جوانى من گریه مىکند
بلبل به همزبانى من گریه مىکند