آنچه در سوگ تو اى پاکتر از پاک گذشت
نتوان گفت که هر لحظه چه غمناک گذشت
به روزگار سیاهی که شب حصار نداشت
جهان جزیرۀ سبزی در اختیار نداشت
ای عشق! ای پدیدۀ صنع خدا! علی!
ای دست پرصلابت خیبرگشا! علی!
تا آسمانت را کمی در بر بگیرد
یک شهر باید عشق را از سر بگیرد
خدایا، تمام مرا میبرند
کجا میبرندم، کجا میبرند؟
هجده بهار رفت زمین شرمسار توست
آری زمین که هستی او وامدار توست