بیان وصف تو در واژهها نمیگنجد
چرا که خواهر صبری و دختر نوری
شب به شب ماه به یاد لب عطشان حسین
میکشد آه به یاد لب عطشان حسین
آن سوی حصار را ببینیم ای کاش
آن باغ بهار را ببینیم ای کاش
ای بسته به دستِ تو دل پیر و جوانها
ای آنکه فرا رفتهای از شرح و بیانها
اینان که به شوق تو بهراه افتادند
دلسوختگان صحن گوهرشادند