بیان وصف تو در واژهها نمیگنجد
چرا که خواهر صبری و دختر نوری
در خاک دلی تپنده باقی ماندهست
یک غنچۀ غرق خنده باقی ماندهست
به نام خداوند بالا و پست
كه از هستیاَش هست شد، هر چه هست...
فتنه اینبار هم از شام به راه افتادهست
کفر در هیئت اسلام به راه افتادهست
اینان که به شوق تو بهراه افتادند
دلسوختگان صحن گوهرشادند