بیان وصف تو در واژهها نمیگنجد
چرا که خواهر صبری و دختر نوری
این زن کسی را ندارد تا سوگواری بیاید؟
یک گوشه اشکی بریزد یا از کناری بیاید؟
سر و پای برهنه میبرند آن پیر عاشق را
که بر دوشش نهاده پرچم سوگ شقایق را
فتنه اینبار هم از شام به راه افتادهست
کفر در هیئت اسلام به راه افتادهست
اینان که به شوق تو بهراه افتادند
دلسوختگان صحن گوهرشادند