صدای کربوبلای حسین میآید
به هوش باش، صدای حسین میآید
هستی ندیده است به خود ماتم اینچنین
کی سایهای شد از سر عالم کم اینچنین؟
اذان میافکند یکباره در صحرا طنینش را
و بالا میزند مردی دوباره آستینش را
عصر تاسوعاست ای نقّاش فردا را نکش
صبح دریا را کشیدی ظهر صحرا را نکش
این محبّت آسمانی است یا زمینی است؟
این کشش فقط خیالی است یا یقینی است؟