كوی امید و كعبۀ احرار، كربلاست
معراج عشق و مطلع انوار، كربلاست
ای سفیر صبح! نور از لامکان آوردهای
بر حصار شب دمی آتشفشان آوردهای
نه لاله بوی خوش مستی از سبوی تو دارد،
هزار کاسه از این باغ رو به سوی تو دارد
چشمان تو دروازۀ راز سحر است
پیشانیات آه، جانماز سحر است
میداد نسيم سحری بوی تنت را
از باد شنيدم خبر آمدنت را