ما خانه ز غیر دوست پیراستهایم
از یُمن غدیر محفل آراستهایم
ابر تیره روی ماه آسمانم را گرفت
کربلا از من عموی مهربانم را گرفت
در آتشی از آب و عطش سوخت تنت را
در دشت رها کرد تن بیکفنت را
رباعی گفتی و تقدیم سلطان غزل کردی
معمای ادب را با همین ابیات حل کردی