شب به شب ماه به یاد لب عطشان حسین
میکشد آه به یاد لب عطشان حسین
ما خانه ز غیر دوست پیراستهایم
از یُمن غدیر محفل آراستهایم
در آتشی از آب و عطش سوخت تنت را
در دشت رها کرد تن بیکفنت را
رباعی گفتی و تقدیم سلطان غزل کردی
معمای ادب را با همین ابیات حل کردی