چه رنجها که به پیشانی تو دیده نشد
که غم برای کسی جز تو آفریده نشد
سوختی آتش گرفت از سوز آهت عالمی
آه بین خانۀ خود هم نداری محرمی
اى بسته بر زيارت قدّ تو قامت، آب
شرمندهٔ محبّت تو تا قيامت، آب
این آستان كه هست فلك سایهافكنش
خورشید شبنمیست به گلبرگ گلشنش