به نام خداوند جان و خرد
کز این برتر اندیشه برنگذرد
دیر شد دیر و شب رسید به سر
یارب! امشب نکوفت حلقه به در
باید از فقدان گل خونجوش بود
در فراق یاس مشكیپوش بود
اى بسته بر زيارت قدّ تو قامت، آب
شرمندهٔ محبّت تو تا قيامت، آب
عالم از شور تو غرق هیجان است هنوز
نهضتت مایهٔ الهام جهان است هنوز
روشن از روی تو آفاق جهان میبينم
عالم از جاذبهات در هيجان میبينم
این آستان كه هست فلك سایهافكنش
خورشید شبنمیست به گلبرگ گلشنش