سلام خاک رسولان! سلام ارض فلسطین!
چقدر زخم به تن داری ای ستارۀ خونین
بیان وصف تو در واژهها نمیگنجد
چرا که خواهر صبری و دختر نوری
همسنگر دردهای مردم بودی
چون سایه در آفتابشان گم بودی
خود را به خدا همیشه دلگرم کنیم
یعنی دلِ سنگ خویش را نرم کنیم
فرمود که صادقانه در هر نَفَسی
باید به حساب کارهایت برسی
تا عقل چراغ راهِ هر انسان است
اندیشهوری نشانۀ ایمان است
آیینۀ عشق با تو دمساز شود
یعنی که دری به روی تو باز شود
اینان که به شوق تو بهراه افتادند
دلسوختگان صحن گوهرشادند
چقدر مانده به دریا، به آستان حسین
پر از طراوت عشق است آسمان حسین
اى بسته بر زيارت قدّ تو قامت، آب
شرمندهٔ محبّت تو تا قيامت، آب
هر کس نتواند که به ما سر بزند
در غربت آسمان ما پر بزند
این آستان كه هست فلك سایهافكنش
خورشید شبنمیست به گلبرگ گلشنش