از کشتهاش هم بترسید، این مرد پایان ندارد
مُلکی که او دارد امروز، حتی سلیمان ندارد
با بستن سربند تو آرام شدند
در جادۀ عشق، خوشسرانجام شدند
در تیررس است، گرچه از ما دور است
این مشت فقط منتظر دستور است
هی چشم به فردای زمین میدوزی
افتاد سرت به پای این پیروزی