گل کرده در ردیف غزلهای ما حسین
شوری غریب داده به این بیتها حسین
از کار تو تا که سر درآورد بهشت
خون از مژگان تر درآورد بهشت
شنیده بود که اینبار باز دعوت نیست
کشید از ته دل آه و گفت: قسمت نیست
کمتر کسیست در غم من، انجمن کند
از من سخن بیاورد، از من سخن کند
دوباره بوی خوش مشک ناب میآید
شمیم توست که با آب و تاب میآید
گفتم چگونه از همه برتر بخوانمت
آمد ندا حبیبۀ داور بخوانمت