از کار تو تا که سر درآورد بهشت
خون از مژگان تر درآورد بهشت
كوی امید و كعبۀ احرار، كربلاست
معراج عشق و مطلع انوار، كربلاست
ای سفیر صبح! نور از لامکان آوردهای
بر حصار شب دمی آتشفشان آوردهای
کعبه اسم تو، منا اسم تو، زمزم اسم توست
ندبه اسمِ تو، شفا اسم تو، مرهم اسم توست
کمتر کسیست در غم من، انجمن کند
از من سخن بیاورد، از من سخن کند
با پای سر به سِیْر سماوات میرویم
احرام بستهایم و به میقات میرویم
دوباره بوی خوش مشک ناب میآید
شمیم توست که با آب و تاب میآید
آزادگی ز منّت احسان رمیدن است
قطع امید، دست طلب را بریدن است
پیری رسید و مستی طبع جوان گذشت
ضعف تن از تحمّل رطل گران گذشت
گفتم چگونه از همه برتر بخوانمت
آمد ندا حبیبۀ داور بخوانمت